چراغ هارا من خاموش میکنم

سالهایی که گذشت سالهای شادی نبود,بیشتر ایام رنج میبردم , به امیدی که زندگی طوری شود که دوستش میدارم

چراغ هارا من خاموش میکنم

سالهایی که گذشت سالهای شادی نبود,بیشتر ایام رنج میبردم , به امیدی که زندگی طوری شود که دوستش میدارم

(:/

نسیمی از نگاه های آشنا بر نمی آید٫ کمرنگ شده ام ...میدانم٫ رنگ ها همه روزی بی رنگ خواهند گشت٫  

 دستم که به ماه میرسد نگاه آسمان تر میشود 

* من ادعا نمیکنم همیشه به یاد کسانی که دوستشان دارم هستم٫اما ادعا میکنم حتی در لحظاتی هم که به یادشان نیستم دوستشان دارم .(شریعتی)

پ.ن: حال روحی مناسبی ندارم |:

* کاش میتونستم با دید یه بچه به همه چیز نگاه کنم ٫کاش!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد