چراغ هارا من خاموش میکنم

سالهایی که گذشت سالهای شادی نبود,بیشتر ایام رنج میبردم , به امیدی که زندگی طوری شود که دوستش میدارم

چراغ هارا من خاموش میکنم

سالهایی که گذشت سالهای شادی نبود,بیشتر ایام رنج میبردم , به امیدی که زندگی طوری شود که دوستش میدارم

مزخرف

ااااه امروز چه روز مزخرفی بود٫ چرا اینجوری شد؟! همیشه همینه ٫ همشون همینن 

بازم خورد تو ذوقم ٬ من از بچگی بد شانس بودم  

 اراس میگه این اخلاق مسخرتو بزار کنار ٫ ولی اراس که تو دل من نیست  

امی میگه مهم اینه که خودت دوسش داری ٫ ولی امییییییی تو که میدونی . 

همه ی شکلاتام تموم شد امی کجایی؟! من ریتر اسپرت زرد میخوام

من عجب حرام شدم!

این چه حسیه؟! من بزرگ شدم   

باورم نمیشه اما من بزرگ شدم خدایاااااا! 

باورم نمیشه ٫ چیرایی که کوچیکتر بودم و واسم ارزو بود و بهشون فکر میکردم الان دارمشون ٫دارم باهاشون زندگی میکنم با همشون.

چیزایی که تا دیروز می سوزوندم اما امروز که بهشون فکر میکنم خندم میگیره. 

ولی من بزرگ شدم اونقدر بزرگ شدم که خودم از پس کارای خودم بر بیام.  

اما من عجب حرام شدم.

اویزون

لعنت به هر چی ادم اویزوونه!! 

اومدن اینجا چترشونو باز کردن ریدن به هر چی برنامه س (‌ایکونی که از فرط اعصبانیت داره می ترکه) 

نمیدونم واقعا الان چه جوری دارم خودمو کنترل میکنم ٫از حرص رنگ صورتم به بنفش میزنه .  الان من باید کجا باشمو کجام .  

ای کاش حداقل ... داشتم تا به همشون میفهموندم. از همشون بدم میاد .

به اراس میگم بیا ۲تایی بریم اینا رو ولشون کن اراس میگه نه نمیشه زشته میبینی که چه جور ادمایین ٫ اراس ولی من میخوام برم٬ اراس دلم داره می ترکه

نوید و سعید شما دوتا هم دم دراوردین اومدینو نسازین

واقعا نمی تونم بگم چه حس بدی دارم  

خلاصه ش اینکه یه شبی رو که یه سال منتظر اومدنش بودم قربانی اعتقادات مزخرفه یه سری ادم مزخرفتر از اون اعتقادا شد ٬ حالا باید بشینم سریالای تخیلی تلویزیونو  در کنار اینا ببینم و بخندم به این وضعیت تاسف بار .

دختر و پسر

وااااای این وقت شب تو خیابون؟! یه دختره تنها؟! چه معنی داره؟! 

میخوام برم قدم بزنم ٫هوا بخورم ٫ دلم گرفته اااخه من که دیگه بچه نیستم! 

میدونم عزیزم ولی اولا که تو دختری دوما جامعه ی ما پر گرگه نمیشه٫ ما به تو اعتماد داریم ولی نمیشه به کسی اعتماد کرد ٫وقتی به خاطر چند هزار تومن ادم میکشن دیگه چه انتظاری داری... 

 این حرفارو خیلی شنیدم چه تو فیلما چه تو واقعیت چه تو کتابا ~>  

نمی دونم ایراد از جامعه اس یا از ما ادما؟! شایدم هر دوتاش!! شایدم از بد شانسیه منه که تو همچین جامعه ای دارم بزرگ میشم و زندگی میکنم٫ ولی چرا باید اینجوری باشه؟!  

(  ادامه ی بحث سیاسی شد پس امکان درج ندارد.)

 

من از قانونا سر در در نمی یارم اصلا از قانون خوشم نمیاد ٫از اینکه یکی واسه من قانون تعیین کنه. از ادمایی که بین دختر و پسر فرق می زارن حالم به هم میخوره ٫ چه معنی میده اصلا؟!  

پسر پسر قند عسل    

من خودم شخصا تفاوتی بین دخترو پسر قائل نیستم ٫هیچ کدومم برتریی نسبت به اون یکی نداره.

این طرز تفکر واسه عهد تیر کمونه ولی هنوز هم نمونه هاش به چشم میخوره که امیدوارم به سرنوشت دایناسورها دچار بشن

ولی از یه چیز خیلی خوشحالم اینکه پسر نیستم.