چراغ هارا من خاموش میکنم

سالهایی که گذشت سالهای شادی نبود,بیشتر ایام رنج میبردم , به امیدی که زندگی طوری شود که دوستش میدارم

چراغ هارا من خاموش میکنم

سالهایی که گذشت سالهای شادی نبود,بیشتر ایام رنج میبردم , به امیدی که زندگی طوری شود که دوستش میدارم

بروووو سال ۸۸ بروووو

سال ۸۸ یکی از بدترین سالهای زندگیم  . 

امیدوارم سال جدید سال خوبی همراه با سلامتی و نشاط و مهمتر پُر از پوووووول برای همه باشه برای منم همین طور . 

خدایا خودت نیگا کن ٬ به سال ۸۸ ٬به این ۶سال اخیر زندگی من...نه واقعا نیگا کردی ؟! حالا روت میشه تو چشمای من نیگا کنی؟! 

ازت خواهش میکنم تو سال جدید منو قهوه ای نکنی .  

 در سال جدید، بیایید با شجاعت و صداقت به فک و فامیلمان بگوییم: این‌که دوستتان داریم دلیل نمی‌شود که حوصله‌اتان را هم داشته باشیم

تنهایی

باران میبارید 

خوشحال شد 

چراکه دیگر اشک هایش دیده نمیشدند! 

Can U Hear Me

میانگین مسواک زدنم به روزی  ۶ مرتبه رسیده .بیکار که میشم بدو بدووو میرم مسواک  میزنم ! 

لکسوس من کجایی؟!

یعنی هاا اگه نوه ی اقدس خانم که هم کچل هم معتاد هم یه خال اندازه کف دست بغل چشمش داره اونور صورتشم ماه گر فتگیه لکسوس داشته باشه خیلی جذاب به نظر میاد . 

پ.ن : این قضیه به اثبات رسیده پس شما سعی نکن خودتو اذیت کنی 

پ.ن: به وضوح دیدم آدم هایی رو که قیافه نه چندان مناسبی داشتن نه چندان تیپ درست و حسابی و نه چندان تحصیلات مناسبی و صد البته پول فراوان و برای دیگران اسطوره زیبایی بودن . قصد توهین به هیچ قشری از جامعه ای رو ندارم فقط این موضوع اینجایمان گیر کرده بود گفتم که فقط گقته باشم .

مرگ تدریجی

 easiest way to die : Love someone who doesn't love you back -you'll die daily

هان؟!

راست راه میروم میگویند چرا راست راه میروی 

کج راه میروم میگویند چرا کج راه میروی 

راه نمیروم میگویند چرا راه نمیروی 

پس بگدار هر جور دوست دارم راه بروم تا آنها هم هر جور که دوست دارند فکر کنند!

پَرپَر شدم پَپَر!

خدایا چقدر فرق باید وجود داشته باشه بین ۲تا ادمی که یکی میگه من به ولنتاین اعتقاد ندارم و یکی دیگه به خاطر ایجاد کدورت در این ایام مبارک قهر کند و بگوید من آرزوی روز ولنتاین را داشتم . 

زمین تا آسمان فرق میبارد ولی هر دو فقط به خودشان و منفعتشان فکر میکنند وکسی نمیداند که چرا باقچه ی کوچک خانه ی ما سیب نداشت  ! 

اون که رفته کی میاد؟!

روزهاست که رفته ای ولی هنوز با عروسکی میخوابم که تو به من هدیه داده بودی ! 

 

پ.ن: دیدی بعضی وقتا آدم یه کاری میکنه یا یه چیزی میخره بعد مثل چی پشیمون میشه ٬ نمیبخشمت اگه فکر کنی من الان همچین حسی ندارم . یعنی ها اگه پولمو میریختم توی دبلیو سی و سیفون رو میکشیدم همچین حسی نداشتم که الان دارم . 

پ.ن:  من اینجا ایستادم ٬ تنها ٬ دلگیر  

دارم نگاه میکنم تویی رو که راحت از کنارم گذشتی و دورتر و دورتر میشی بدون اینکه نگاهی به پشت سرت هم کنی 

سختِ بگم ٬ نمیگم  

نمیگم که توی تمام این مدت کسی درون من سراغ تو رو میگرفت٬ تویی که به اشتباه منو فهمیدی ! 

با شمام هِی آقااااا هِی خانم !

خسته ٬ کوفته با کوله باری از مشکلات زندگی سوار تاکسی میشویم. 

از قضای روزگار چون احوال خیلی خوشی خیلی ها داشتیم خیلی یک عدد مرد و یک عدد مرد با هیکل چهار مرد ( ایکون ۲تا رضازاده) (:/ در عقب تاکسی خود را در کنار ما جای دادند. از جایی که در چنین موارد خاصی یک عدد کیف کولی داریم که مانند دیوار چین عمل میکند را در کنار خود که اندازه ی نوک سوزن جا اِشغال کرده ایم قرار میدهیم تا مبادا اسلام در خطر بیفتد وما هم که اعصاب نداریم که ... خلاصه اینکه کیفم نشسته بود رو صندلی و من هم از دستگیره ی در آویزان شده بودم . 

اینکه اون ۱۰ دقیقه بر من چه گذشت و چه صداهای ناهنجاری که نشنیدم بماند دیگه طوری شده بود که من رفته بودم نشسته بودم رسماً رو سقف ماشین که فقط کافی بود راننده گرامی یه ترمز کنه و من پخش اسفالت شوم و دوستان لطف کنن منو از اسفالت جدا کنند و سوار کنن. 

مگر این آقای هیکل خَم به اَبرو میآورد (:/ ٬ چشمتان روز بد نبیند سر این پیچ ها اینها به سمت ماکه نه به سمت کیف ما متمایل میشدند ٬احساس تهوع به ما دست داده بود و شیشه تا آخرین حد ممکن پایین دادیم و تا حلق بیرون پنجره بودیم ٬ دیگر کنترل از کفمان در رفت و یک نگاهی به اینها انداختیم و نُچی گفتیم که صدایش تا آسمان هفتم هم رسید که مرد بغل دستیمان که دیگر رسماً بغل من نشسته بود با دست اشاره به مرد هیکل کردند ما هم نگاهی خشمگینانه نثارشان کردیم وبه راننده گفتیم دست شما مرسی ما ترجیح میدیم بقیه راه را پیاده سیر کنیم و وسط راه ریختیم پایین ٬ دیگر هیچی دیگر اینجایمان گیر کرده بود که به آن مردک هیکل بگوییم که ای بزرگوار٬ شما در آینه به خودت نگاهی بینداز و بعد خودت قضاوت کن که آیا این هیکل جای ۳ نفر رو اِشغال نمیکند آیا؟! شما یا جلو ماشین سعی کن بشینی یایک مقدار جزءای به جیب مبارک فشار بیارید و ۲نفر حساب کنید (: که مردم را در مضیقه قرار ندهید ٬ با تشکر ٬ و نگاه عاقل اندر سفیه ی بر ایشان کردیم و ایشان هم ایضاً نگاهی بر ما کردندند خلاصه جفتمان بر هم نگاه کردیم و تاکسی حرکت کرد رفت. 

دیگر اینکه وقتی از ماشین پیاده شدیم از ذوق تا خانه چهار نعل دویدیم. 

پ.ن:دوست ندارم به بزرگتر از خودم بی احترامی ای کرده باشم ولی شما پدر من خودت باید متوجه این موضوع باشی و طوری رفتار کنی که کسی کوچکترین بی احترامی ای نتونه بهت کنه |: نه اینکه فقط ایشون خیلی ها اصلاً مراعات نمیکنند چه خانم چه آقا ولی بیشتر آقایون . 

پ.ن: دلمان صاحب پشمک را میخواهد|: .