چراغ هارا من خاموش میکنم

سالهایی که گذشت سالهای شادی نبود,بیشتر ایام رنج میبردم , به امیدی که زندگی طوری شود که دوستش میدارم

چراغ هارا من خاموش میکنم

سالهایی که گذشت سالهای شادی نبود,بیشتر ایام رنج میبردم , به امیدی که زندگی طوری شود که دوستش میدارم

حبیب خدا

ساعت دوازده ونیم نصف شب زنگ زدن ما فردا ناهار میاییم اونجااااا ٬ تااازه اینش جهنم مهمان حبیب خداسست آیااا؟! اگه فامیل نزدیک بود هیچی اگه کسی بود که من خوشم میومد هیچییییی تو فک کن زنِ دایی ِ بابای ِ من که من ۱۰سال یکبارم نمیبنمشو معروفن ( از در عقب) و اگه تو خیابون ببینمش راهمو کج میکنمو گنجشکارو نیگااا میکنم آااااااااااااااااااااااااااااااارررررررر 

عید امسال رسما به فاک رفت |: 

من رسما اعلام کردم فردا از صبح نیستم خونه

بروووو سال ۸۸ بروووو

سال ۸۸ یکی از بدترین سالهای زندگیم  . 

امیدوارم سال جدید سال خوبی همراه با سلامتی و نشاط و مهمتر پُر از پوووووول برای همه باشه برای منم همین طور . 

خدایا خودت نیگا کن ٬ به سال ۸۸ ٬به این ۶سال اخیر زندگی من...نه واقعا نیگا کردی ؟! حالا روت میشه تو چشمای من نیگا کنی؟! 

ازت خواهش میکنم تو سال جدید منو قهوه ای نکنی .  

 در سال جدید، بیایید با شجاعت و صداقت به فک و فامیلمان بگوییم: این‌که دوستتان داریم دلیل نمی‌شود که حوصله‌اتان را هم داشته باشیم

مرگ تدریجی

 easiest way to die : Love someone who doesn't love you back -you'll die daily

هان؟!

راست راه میروم میگویند چرا راست راه میروی 

کج راه میروم میگویند چرا کج راه میروی 

راه نمیروم میگویند چرا راه نمیروی 

پس بگدار هر جور دوست دارم راه بروم تا آنها هم هر جور که دوست دارند فکر کنند!

کسی که وجودش بی خبر از درونم است !

آرزو میکنم که میتوانستم به تو نشان بدهم که یاد تو در من تا چه اندازه شیرین است و تا چه اندازه دوست دارم که تورا دوست بدارم .

(:/

نسیمی از نگاه های آشنا بر نمی آید٫ کمرنگ شده ام ...میدانم٫ رنگ ها همه روزی بی رنگ خواهند گشت٫  

 دستم که به ماه میرسد نگاه آسمان تر میشود 

* من ادعا نمیکنم همیشه به یاد کسانی که دوستشان دارم هستم٫اما ادعا میکنم حتی در لحظاتی هم که به یادشان نیستم دوستشان دارم .(شریعتی)

پ.ن: حال روحی مناسبی ندارم |:

* کاش میتونستم با دید یه بچه به همه چیز نگاه کنم ٫کاش!

چشمامو میبندم !

میخوام ببینم چه حسی داری؟! ا اصلا حس داری؟!

سعادت در شهادت

دلم میخواست یه کاره ای می بودم تا خدمت این مردای چشم چرون بوالهوس می رسیدم . 

همه ی کاراشون رو میکنند ودر اخر یه اسم مردی میذارن تا در پوشی باشه برای همه ی کرده هااا و نکرده هاشو ن . 

جدیدن یه کتابی خوندم که جو گیر شدم ٫ یه حس بدی پیدا کردم نسبت به مردا ! 

 

در ضمن امروزه متوجه این موضوع شدم که شهادت سعادت میخواهد . ممنون از دوست عزیزی که این موضوع رو به من یاداوری کرد.((: