چراغ هارا من خاموش میکنم

سالهایی که گذشت سالهای شادی نبود,بیشتر ایام رنج میبردم , به امیدی که زندگی طوری شود که دوستش میدارم

چراغ هارا من خاموش میکنم

سالهایی که گذشت سالهای شادی نبود,بیشتر ایام رنج میبردم , به امیدی که زندگی طوری شود که دوستش میدارم

مگه خودت خواهر مادر نیستی؟!

-خانم ببخشید شما مجردین؟!  

جوجو داره با اتویس در حین راه رفتن تو پیاده رو صحبت میکنه و چندتا دی وی دی که اتویس داده بهشو تو کیفش جا سازی میکنه !

-خانم ببخشید شما متاهلین؟!  

وِ وِ هی یَ

جوجو کم کم میخواد اقدام به اینکه با یه حرکت کاملا غافلگیرانه برگرده و با کیف بزنه تو سر سوژه مورد نظر ٫آتویس هم داره کفشش رو در میآره...که سوژه جا خالی میده میاد کنارمون~>

-خانم شما به عموتونم محل نمیزارین؟! 

جوجو: اِاااااااااااااااااااااااااا عموووووووووووووو 

(صدای هر و صدای کر به هوا برمیخیزد .) 

ـ نه خوشم اومد دخترای سنگینی هستید  

( واقعاً که عمو جان سنجیدنت تو حلقم !) 

 * دوست دارم فکر نکنم اما نمیشه !

نظرات 1 + ارسال نظر
MoHa دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:09 ق.ظ

سیلام ;)
الااااااااااااااااااااااااان واسه من چند عدد سوال پیش اومده که این دی وی دی های که جا ساز می کردی چی بودن که خو ب اصلا به من ربطی نداره ??-: ولی اینکه عمو آیا مربی کشتی هستن و دنبال کشتیگیر در اوزان سنگین وزن ؟؟
یعنی الان شما انتخاب شدید واسه تیم ملی، یعنی می برنتون هتل المپیک واسه اردو ?-:
خوشا به سعادتتون پارتی دارید :پی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد