چراغ هارا من خاموش میکنم

سالهایی که گذشت سالهای شادی نبود,بیشتر ایام رنج میبردم , به امیدی که زندگی طوری شود که دوستش میدارم

چراغ هارا من خاموش میکنم

سالهایی که گذشت سالهای شادی نبود,بیشتر ایام رنج میبردم , به امیدی که زندگی طوری شود که دوستش میدارم

هپی جونم چترت کو؟!

هِپیییییییییییییییییییییییییییییییییییی آاااااااااااااااااااررر من دلم کالجِ کلاژ رو میخوااااد فقط شهرررک اَااارررررررررررر

نظرات 3 + ارسال نظر
جواد شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:24 ق.ظ http://jsajjadi.blogsky.com

با سلام:
«خدایا مرا قهوه ای نکن ! »جالب بود حدودا ۲۷ دقیقه روی وبتان بودم راستش برای من هم سالی خوشی نبود البته «روت میشه به من نگاه کنی » نمونه جملات شمار را در کتابی دیدم به اسم :
گفتگوی یک زن با خدا که متاسفانه بخشیدم اگه پیدا کردید بخونید خالی از لطف نیست .

مسلم شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:21 ق.ظ http://www.nazaratemardomi.com

تسلیم مطلق بفرمان

حضرت حق سبحان م الله آقا ابراهیم میرزایی

تنها راه نجات آدمیان است

حمید یکشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:37 ب.ظ

ستیز باتاریکی فقط افروختن چراغ است نه خاموش کردن چراغ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد