چراغ هارا من خاموش میکنم

سالهایی که گذشت سالهای شادی نبود,بیشتر ایام رنج میبردم , به امیدی که زندگی طوری شود که دوستش میدارم

چراغ هارا من خاموش میکنم

سالهایی که گذشت سالهای شادی نبود,بیشتر ایام رنج میبردم , به امیدی که زندگی طوری شود که دوستش میدارم

لکسوس من کجایی؟!

یعنی هاا اگه نوه ی اقدس خانم که هم کچل هم معتاد هم یه خال اندازه کف دست بغل چشمش داره اونور صورتشم ماه گر فتگیه لکسوس داشته باشه خیلی جذاب به نظر میاد . 

پ.ن : این قضیه به اثبات رسیده پس شما سعی نکن خودتو اذیت کنی 

پ.ن: به وضوح دیدم آدم هایی رو که قیافه نه چندان مناسبی داشتن نه چندان تیپ درست و حسابی و نه چندان تحصیلات مناسبی و صد البته پول فراوان و برای دیگران اسطوره زیبایی بودن . قصد توهین به هیچ قشری از جامعه ای رو ندارم فقط این موضوع اینجایمان گیر کرده بود گفتم که فقط گقته باشم .

اون که رفته کی میاد؟!

روزهاست که رفته ای ولی هنوز با عروسکی میخوابم که تو به من هدیه داده بودی ! 

 

پ.ن: دیدی بعضی وقتا آدم یه کاری میکنه یا یه چیزی میخره بعد مثل چی پشیمون میشه ٬ نمیبخشمت اگه فکر کنی من الان همچین حسی ندارم . یعنی ها اگه پولمو میریختم توی دبلیو سی و سیفون رو میکشیدم همچین حسی نداشتم که الان دارم . 

پ.ن:  من اینجا ایستادم ٬ تنها ٬ دلگیر  

دارم نگاه میکنم تویی رو که راحت از کنارم گذشتی و دورتر و دورتر میشی بدون اینکه نگاهی به پشت سرت هم کنی 

سختِ بگم ٬ نمیگم  

نمیگم که توی تمام این مدت کسی درون من سراغ تو رو میگرفت٬ تویی که به اشتباه منو فهمیدی ! 

برو تنهام بزار!

سرم درد میکرد دراز کشیده بودم یکم حالم بهتر شه و به آهنگیو که دوسش دارم گوش میکردم تا به سر دردم فکر نکنم و آروم شم بدتر گریمم گرفت >-: حالا نمیدونستم دیگه به سر دردم گریه کنم یا آهنگِ ٬ این وسط دو عدد گربه اُفتادن به جون هم منم که خوشحااااااال هی گفتم استغفرالله برید خداوند به راه ِ راست هدایتتون کنه ٬گوششون بدهکار بنود حتماً باید برخورد فیزیکی انجام میدادم رفتم دَمِ پنجره با یه قندوون تو دستم٬ میبینم همه همسایه ها اومدن دمِ پنجره فحشِ که به این ۲تا میدن٬ این بود که با هر یه قندی که من پرت میکردم اونام برام دس میزدن . 

یعنی هاااا من یه قندون قند به این ۲تا پرت کردم یه دونشم به اینااا نخورد(:/ ( ایکونی که میگه تو بگو یدونه‌) دیگه داشتم قندونم پرت میکردم بلکه بخوره تو سرش که سارگل گفت عاشقِ نشونه گیری تم بعد مادرمم آماده بود تا من قندون رو پرت کنم که قندونم کنه . اون دوتا رفتن ولی منو اصلا حساب نکردن |: سردردمم همچنان بر جای خود باقیست .

 پ.ن: چرا کسی منو نمیفهمه؟!